علی(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)
علی(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)
علی(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه پیامبر(ص) بودند، در هنگام نزول وحی که علی(ع) نزد پیامبر(ص) می نشست، زهرا(س) نیز نزد آنها می آمد و باهم وحی را قرائت می کردند. آنان با دقت به درسهای پیامبر(ص) گوش می دادند. و پیامبر(ص) برای آنان معانی وحی را شرح می داد، هرچه را که خداوند برای انسانها به پیامبرش آموخته بود.
علی و فاطمه از پیامبر(ص) آموختند و به همین خاطر از نظر موقعیت فرهنگی، زهرا(س) در ردیف علی(ع) می باشد و چه بسا از همین قضیه انسان معنای این کلمه را می فهمد که «لولم یکن علی لما کان لفاطمة کفؤ» اگر علی نبود، برای فاطمه کفو و همتائی وجود نداشت. یعنی از این جایگاه علمی و عقلی زهراست که همتائی غیر از علی(ع) برای او یافت نمی شود. زهرا(س) در سایه روحانیت و معنویت رسول الله (ص) زندگی کرد. همچنان که علی(ع) نیز چنین بود.
وقتی که ما در مورد روحانیت امیرالمؤمنین بحث می کنیم، روحانیتی که حضرت علی(ع) طبق آن خدا را در اعلی درجه حب، دوست می دارد به طوری که در طول زندگی، خودش را فراموش می کند، می فهمیم که تمام حیات و زندگی علی(ع) برای خدا بوده است. همچنان که قرآن می فرماید: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد) (بقره،207)
«و از مردم کسی هست که معامله می کند جانش را با خوشنودی خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»
و اینکه علی(ع) در دعای کمیل به خداوند عرض می کند: «فهبنی یاالهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک، و هبنی یاالهی صبرت علی حرنارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک »
«پس گیرم که صبر کردم ای پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبرکنم برجدائیت و ای پروردگار من! اگر صبر کردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر کنم از نگاه کردن بسوی کرامتت؟»
مشکل علی(ع) سوخته شدن به وسیله آتش نیست بلکه مشکل علی(ع) این است که حب خدائی را از دست بدهد. چون از خلال همین حب الهی است که علی(ع) پروانه گرد شمع پیامبر(ص) شده است. به طوری که حتی در مناجاتها و تضرعها و سوزهایش و در تنهائی روحانیش در «غار حرا» با او شریک می گردد.
خصوصیت منحصر به فرد زهرا(س)
اگر علی(ع) شب و روز با پیامبر(ص) بود، فاطمه(س) نیز به همان شکل در کنار آندو قرار داشت و این همان چیزی است که ما به عنوان نمونه و الگو از آن نام می بریم و نتیجه آن، این است که دوستی فاطمه(س) تمام انسانها را در بر می گیرد و فاطمه(س) چنان تربیت شده است که درد و رنج انسانهای دیگر را بر خود ترجیح می دهد. او ابتدا برای دیگران دعا می کند و سپس برای خودش، وقتی حضرت زهرا(س) در حال اقامه نماز شب بود و برای دیگران دعا می کرد فرزندش امام حسن(ع) به او عرض کرد: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی؟
فرمود: ای پسرکم! همسایه قبل از اهل خانه می باشد. (و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصة) «دیگران را برخود ترجیح می دهند، هرچند خود در تنگدستی باشند.» (حشر،9)
و این همان محبت انسانی عمیق است که اول همسایه و سپس خود انسان را در نظر می گیرد. و این چنین است که می بینیم معنویت و روحانیت وقتی در قلب انسانی رشد و نمو پیدا کرد معنی الوهیت و عبودیت و معنای رسالت را درک می کند و این زمان است که روح بالا می رودو این حالت روحانیت از خصوصیت فردی او تجاوز نموده و این حب الهی به حب مطلق انسانها تبدیل می گردد، بنابراین انسانی که خدا را دوست دارد ممکن نیست انسان دیگر را مبغوض خویش پندارد. زیرا «الخلق کلهم عیال الله و ان احبهم الیه انفعهم لخلقه »
«انسانها عیال و خانواده خداوند هستند و دوست داشتنی ترین آنها نزد خدا، کسی است که سودش بیشتر بر دیگران برسد.»
و این چنین است که زهرا(س) علم و شاخص می گردد، بعد از آنکه او کانون عاطفه و غمخوار رسول خدا(ص) است و او موجود می شود تا موجودی روحانی وفیاض باشد و به جهان، روحانیت افاضه کند. زهرا(س) به خانه شوهر رفت در حالیکه بیت او و علی(ع) کانون اسلام بود. تمام فریاد علی(ع) فریاد اسلام بود و تمام فریاد فاطمه(س) برای اسلام، فضای عالم را پرکرد. در این بیت تمام صبر علی(ع) و فاطمه(س) بر رنجهایی بود که در راه اسلام به جان خریدند و تحمل نمودند. حتی وقتی که از پیامبر درخواست شد که برای فاطمه(س) خادمه ای استخدام شود تا در کارهای خانه، او را کمک نماید، پیامبر(ص) فرمود: «34 مرتبه الله اکبر و33 مرتبه الحمدلله و33 مرتبه سبحان الله بگوئید.» یعنی همین چیزی که به تسبیح زهرا(س) مشهور است و این چیزی بود که پیامبر(ص) بجای خادم به آنان تقدیم کرد. گوئی پیامبر(ص) به آنان می گفت: صبر کنید و صبر شما خدائی باشد که تحمل رنج و مشقت در راه خدا از عسل شیرینتر است مادامی که انسان در تحت توجهات خاص ربوبی قرار گیرد.
زهرا(س)باوفاترین همسر
زهرا باوفاترین همسران عالم است و این همان چیزی است که در آخرین لحظات زندگی و در حالت احتضار به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: «هل عهدتنی خائنة او خالفتک منذ عرفتک؟»
«آیا خیانتی را از من به یاد داری و یا اینکه از وقتی تو را شناخته ام آیا با تو مخالفت کرده ام؟»
زهرا(س) با خیره شدن در چشمان علی(ع) می فهمید که او چه می خواهد و آنگاه که به صورت او نگاه می کرد، می دانست که چه چیزی را دوست دارد و از حرکت فکر او آگاه می شد و به خاطر همین همفکری بود که آن دو توانستند این خانه اسلامی را پایه گذاری کنند و آن را به مهد اسلام تبدیل نمایند و از این چنین والدینی، فرزندانی چون حسن و حسین علیه السلام و زینب علیها السلام به وجود می آید. فرزندانی که مانند کواکب و ستارگان نورانی در عالم اسلامی به نور افشانی پرداختند و علی رغم تمام رنجها و محنتهایی که همانند پدر و مادرشان متحمل شدند، توانستند این نورافشانی را به کمال برسانند. پرواضح است که مصائب و رنج آنان شخصی نبود بلکه دردی بود که در خط رسالت و برای حفظ رسالت متحمل گردیدند. امام حسین(ع) در این باره می فرماید: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله »
«چون مصائب به خاطر خدا و در راه او برمن نازل شد، تحملش آسان است.» و حضرت زینب علیها السلام نیز از آنها تعبیر می کند به اینکه: «اللهم تقبل منا هذاالقربان »، «خداوندا! این قربانی را از ما قبول کن.»
و این، همان سر علی(ع) و فاطمه(س) است. این همان فیض روحی و صبر و لذت در مشکلات است که به علی(ع) و فاطمه(س) داده شد. این فرزندان شاهد بودند که چگونه به پدر و مادرشان ظلم شد و آنان چگونه این آزارها را در راه رسالت پیامبر تحمل کردند. علی(ع) در این باره می گوید: «لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین و لم یکن فیها جور الاعلی خاصه »
«مادامی که امور مسلمین در سلامت باشد، من نیز راحتم و مشکلات را من به تنهائی تحمل می کنم تا مسلمانان در آسایش و رفاه زندگی کنند.» و دیگر امامان شیعه نیز انواع ظلمها را در قضایای مختلف تحمل کردند تا مسلمانان در آسایش باشند.
فاطمه زهرا(س) مصلح و مرشد
طبق آنچه که ناقلان سیره ها نوشته اند، حضرت زهرا(س) همچنان که بارسنگین منزل را به دوش می کشید و همانگونه که کارهای منزل پدر را انجام می داد (زیرا بیت پیامبر(ص) بیت فاطمه بود.) در کنار تمام این زحمات، کار تعلیم و تربیت زنان را نیز برعهده داشت. زهرا(س) طبق نقل سیره نویسان هر آنچه را از پیامبر(ص) می شنید، می نوشت. در بعضی از احادیث آمده است که مردی نزد حضرت فاطمه(س) شرفیاب شد. (طبق این روایت معلوم می شود که مردان نیز از آن حضرت مسائلی را سئوال کرده اند و زهرا(س) نیز از سئوال آنان استقبال نموده است.) و گفت: ای دختر رسول خدا! آیا پیامبر اسلام در نزد شما چیزی را گذاشته است که بهره ای از آن نصیب من شود؟ پس آن حضرت رو به فضه کرده، فرمود: آن پارچه حریر که مطالبی برآن نوشته شده است را بیاور. فضه رفت ولی آن را پیدا نکرد. حضرت زهرا(س) کمی اراحت شد و فرمود: آن پارچه باید پیدا شود، زیرا آن نوشته در نزد من با حسن و حسین برابری می کند. آن نوشته، تراث و ارثیه پیامبر است. فضه برگشت و آن را در حالی که در گوشه ای از خانه افتاده بود، پیدا کرد. در این نوشته - که ظاهرا حضرت زهرا(س) آن را از پیامبر(ص) شنیده و بر روی تکه ای از حریر نوشته بود.- پیامبر(ص) فرمود: «مؤمن نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نباشد و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایه اش را اذیت نمی کند. و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد زبانش را با کلمات خیر ادا می کند و یا ساکت است. زیرا خداوند انسان خیر و بردبار و عفیف را دوست دارد و از انسان فاحش و دارای سوءظن و بد زبان و جدال کننده بدش می آید. به درستی که حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت و فحش و ناسزا از بد زبانی است و بد زبانی در آتش است.» بسیاری از این دسته احادیث و غیر آنها را زهرا(س) به عنوان میراث رسول خدا(ص) حفظ کرد. هرچند تاریخ جز اندکی از آنها را برای ما نقل نکرده است.
زهرا(س) خطیب مجاهد
زهرا(س) علاوه بر داشتن موقعیت تربیتی، فرهنگی و تعلیمی، خطیبی مجاهد و نستوه بود. در آن موقعیت زمانی خاص که حق علی(ع) غصب شد و نیز در قضیه فدک، حقوق زهرا(س) نادیده گرفته شد، در این زمان خانه علی(ع) و فاطمه(س) دچار مشکلات خاصی شده بود که مورخان به تعابیر مختلف از آن برهه سخن گفته اند. در این وضعیت خاص، زهرا(س) چند موضعگیری خاص دارد و برای دفاع از حقوق خود و همسرش از شیوه های مختلفی برای مبارزه استفاده می کند. او گاهی با خطابه و زمانی با محاوره و گاهی با اقامه دلیل و برهان و زمانی با قدرت و سلحشوری خاص خود در برابر دشمن می ایستاد. او دلیل را با دلیل پاسخ می داد و هرگاه دشمن از قدرت فیزیکی استفاده می کرد، زهرا(س) نیز مقابله به مثل می نمود و اگر احساس می کرد که با عطوفت و نرمی می تواند کاری از پیش ببرد، آن کار را می کرد. زهرا(س) در مسجد به خطبه ایستاد. خطبه ای که در تاریخ عرب نظیر ندارد. ما تا قبل از او، زن خطیبی را نمی شناسیم که از اسرار تشریع اسلامی با عناوین بزرگ و جذاب پرده بردارد و هر کدام از آن عناوین را ا تفسیر خاص خود بیان کرده و حکمت آن را بازگو کند. او مردم را نسبت به باطن شریعت آگاه می کرد و لحظه ای از ارشاد باز نایستاد. او در قضیه ارث با بیانی واضح و مستدل، حق خود را مطالبه کرد. سپس در مورد حق علی(ع) و اصولی که حضرت علی(ع) مبارزه اش را بر آن اصول استوار کرده بود، با زنانی که گرداگرد او حلقه زده بودند، بحث می کرد.
زهرا(س) رهبر سیاسی زنان
وقتی که مردان مدینه برای عذر خواهی پیش او آمدند، زهرا(س) آنان را ملامت و سرزنش کرد. و با الفاظی آتشین آنان را به عذرخواهی واداشت و چنانکه از روایات بر می آید همین گونه قاطع و گویا در مورد حق پایمال شده خود و همسرش با مسلمانان سخن گفت.
او یک انسان سیاسی کامل بود که به شگردهای یک کارسیاسی قوی کاملا آشنائی داشت. او یک تنه و تنها در برابر سلطه زمان خود ایستاد و در مواردی که علی(ع) به خاطر مصالحی به صورت مستقیم دخالت نمی کرد، این زهرا(س) بود که همانند ابر بهاری غرش می کرد و خائنان را بر سرجای خود می نشاند. او در مسجد خطبه خواند در حالی که تنها بود. زهرا(س) به تنهائی در میدان مدینه حاضر می شد و افشاگری می کرد. روش دیگر آن حضرت برای مبارزه اظهار اندوه و ناراحتی در رحلت رسول خدا(ص) بود که با این وضعیت، موجبات یک انقلاب و دگرگونی را در مردم ایجاد نمود. زهرا(س) با این عمل به زن مسلمان درس مبارزه داد و مشروعیت داخل شدن در کارهای سیاسی را برای زنان امضاء نمود. او حتی این مبارزه را بعد از مرگش و به وسیله چگونگی کفن و دفنش ادامه داد. زمانی که وصیت کرد که در شب دفن شود و کسانی که به او ظلم کرده اند، در تشییع جنازه اش شرکت نکنند
منبع:سبک زندگی حضرت زهرا(س)